اگر در مقابل پنجرة خانهات، توری نزنی، از نیش پشهها و مزاحمت مگسها در امان نخواهی بود.
وقتی راه ورود پشهها را میبندی، خود را «مصون» ساختهای، نه «محدود» و زندانی. وقتی در خانه را میبندی، یا پشت پنجرة اتاقت پرده میآویزی، خانه خود را از ورود بیگانه و نگاههای مزاحم در پناه قرار دادهای، نه که خود را در قید و بند و حصار افکنده باشی.
اگر برای ایمنی از خطرها و آسودگی از مزاحمان، خود را بپوشانی، نه کسی ایراد میگیرد، و اگر هم ایراد بگیرد اعتنا نمیکنی، چرا که سخنش را بیمنطق و ناآگاهانه میدانی و میبینی.
اینکه دل باید پاک باشد بهانهای برای گریز جاهلانه از همین مصونیت است و آویختن به شاخة «لاقیدی» و گرنه از دل پاک هم نباید جز نگاه و رفتار پاک برخیزد.
ظاهر، «آینة باطن است و.. «ازکوزه همان برون تراود که در اوست».
زن، به خاطر ارزش و کرامتی که دارد، باید محفوظ بماند و خود را حراج نگذارد و در بازار سوداگران شهوت، خود را به بهای چند نامه و نگاه و لبخند نفروشد.
زن به خاطر لطافتی که دارد، نباید در دستهای خشن کامجویان دیو سیرت، که نقاب مهربانی و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آنکه گل عصمتش را چیدند، او را دور اندازند، یا زیرپایشان له کنند.
زن به خاطر عصمتی که دارد و میراثدار پاکی مریم است، نباید بازیچة هوس و آلوده به ویروس گناه گردد. گوهر عفاف و پاکی، کم ارزشتر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست.
«دزدان ایمان و غارتگران شرف نیز فراوان هستند.
سادگی و خامی است که کسی خود را در معرض دید و تماشای نگاههای مسموم و چشمهای ناپاک قرار دهد و به دلیری و جلوهگری بپردازد و خیال کند بیمار دلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نمیاندازد و از زهر نگاهها و نیش پشههای شهوت در امان میماند.
بعضی از «نگاه»ها، ویروس «گناه» منتشر میکند،
و بعضی از چهرهها حشرة مزاحمت جمع میکنند.
خراب کردن همة دیوارها و برداشتن همة پردهها و بازگذاشتن همة پنجرهها، نشانة تیرهاندیشی است، نه روشنفکری! علامت جاهلیت است نه تمدن!
میگویی نه؟ به طومار کسانی نگاه کن که پس از رسوایی و بیآبرویی، با دو دست پشیمانی برسرغفلت خویش میزنند و برجهالت خود لعنت میفرستند.
کسانی که از «جماعت رسوا» نگریزند «رسوای جماعت» میشود!
آنکه ایمان را به لقمه ای نان میفروشد،
آنکه یوسف زیبایی را با چند سکة بیارزش عوض کند،
آنکه «کودک عفاف» را جلوی صدها گرگ گرسنه میبرد و به تماشا میگذارد، روزی هم «پشت دیوار ندامت» اشک حسرت بر دامن پشیمانی خواهد ریخت، در آخرت هم در آتش بیپروایی خودخواهد ساخت.
از اول باید مراقب بود این کاسة چینی نشکند و این جام بلورین ترک برندارد.
از اول نباید به پای بیگانه، اجازة ورود به مزرعه نجابت داد، که بوتههای نورس عصمت را لگد مال کند.
ولی... گریه بیحاصل است و بیثمر، وقتی که شاخه شکست و گل چیده شد!!